سلام خداهه

خیلی اذیتمخیلی زیاد.یادته تو خوابگاه اذیتم می کردن؟یادته بلد نبودم چه جوری از حقم دفاع کنم؟یادته بلد نبودم خودم باشم؟داد زدم صدامو بردم بالا خیلی زیاد بغض داشتمیادته فرداش که اروم شدم به با ساحل حرف زدم.گفت تو که انقد خوب بلدی حرف بزنی چرا حرفاتو نمی زنی؟چرا خاسته هاتو نمی گی؟من هنوز بلد نبودم.اون شب یادته تو سرما سجاده سبز نتونست ارومم کنه هنذفری گذاشتم رفتم تو بالکن زار زدمفقط اشک ریختم.من بلد نبودم و نیستم هنوز با تو حرف بزنمیادته ماه رمضون سه سال پیشمهدیه زنگ زده بود و من فک کردم تو چرا گم شدی؟شب قدر بود نماز نخونم قران سر نگرفتم فقط نشتم باهات درد و دل کردمبعد تو بغلم کردی و آرومم کردی.بغلم کردی و من چقدر جناق سینه تو دوس داشتمخداهه می ترسمخیلی زیاد می ترسمنذار این ترس باعث بشه دست بکشم از همه آرزوهامخداهه تو بعضی بنده هاتو دوس داری بغلیشون می کنی و نازشونو بیشتر میکشی و بیشتر تر دوس داریخداهه منم بغلتو می خواممحکم بغلم کنلطفا


ایمان من در حلقه هندسه اندام توست....

چقدر بگم دلت هنوزم پیشمه....

با حلوا حلوا گفتن که دهانم شیرین نمی شود

تو ,نبودم ,یادته ,بلد ,خیلی ,خداهه ,بلد نبودم ,خیلی زیاد ,می ترسم ,دوس داری ,یادته تو

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روزمرگی مدرسه بانک نرم افزار های عالی و رایگان وبسایت جامع ایرانیان یادداشت های یک انسان طراحی سایت و سئو چادر ترانزیتی ظمآن . . امام زادگان عشق My english weblog سفیر گفتمان واحد رودهن - پردیس